اضطراب و افسردگي، از جمله اختلال‌هايي هستند كه عموم مردم از آنها رنج مي‌برند. براساس آمار، در اروپا و امريكا 26 درصد زنان و 12 درصد مردان در طول زندگي به بيماري افسردگي مبتلا هستند. بنابر اعلام كارشناسان سازمان بهداشت رواني، 300 ميليون نفر از مردم جهان از بيماري رواني در سطوح مختلف رنج مي برند و افسردگي و اضطراب شايع ترين اختلالات رواني است.
كتاب نگاهي قرآني به فشار رواني نوشته سيد اسحاق حسيني كوهساري كه توسط انتشارات كانون انديشه جوان به چاپ رسيده است به بررسي زمينه هاي فشار رواني در انسان و راههاي غلبه بر آن با توسل به آموزه هاي قرآني و ديني مي پردازد.
از اين نويسنده كتب و مقالات ديگري هم به چاپ رسيده كه از آن جمله مي توان كتاب تاريخ فلسفه اسلامي و مقالات كشف و شهود عرفاني، رابطه‌ي عدالت و حقوق در اسلام و چيستي و ماهيت فلسفه را نام برد.
ساختار كلي كتاب بر اساس طرح نشانه شناسي، سبب شناسي و درمان شكل گرفته است. فصل اول اين كتاب با عنوان "شناخت فشار رواني" به نشانه شناسي، فصل دوم و فصل سوم با عناوين "انگيزش و فشار رواني" و "عوامل فشار رواني" به سبب شناسي و فصل چهارم با عنوان "راهكارهاي مقابله با فشار رواني" به درمان اختصاص دارد.
در فصل اول كتاب تاريخچه نظريه‌هاي فشار رواني در آثار فرويد، والتركان، ولف، سارسون و پياژه مطرح گرديده است. فشار رواني يعني فشاري خارجي كه بر فرد تحميل و ناراحتي هاي جسماني و رواني در پي دارد. براي اندازه گيري فشار رواني، بايد تغييرات حاصل از آن در بدن را ملاحظه نمود. همچنين از نشانه هاي فشار رواني مي‌توان به عدم انعطاف در نگرش و بينش، پرخاشگري نابجا، انزوا، ترك وابستگان و تاثر عاطفي را نام برد. با وجود آنكه فشار در حد تعادل خويش براي زندگي لازم است اما تاثير بر دستگاه عصبي و دستگاه تنفسي و گردش خون و بيماري هاي جلدي از پيامدهاي منفي فشار رواني محسوب مي‌گردد.
در فصل دوم كتاب، نويسنده ضمن پرداختن به طبقه بندي و انواع نيازهاي بشري، رابطه انگيزش با فشار رواني را مورد توجه قرار داده است. انگيزه‌هاي فيزيولوژيك، انگيزه ايمني، نياز به تعلق و محبت، عزت نفس و خودشكوفايي، هركدام به طور مفصل مورد بررسي قرار گرفته است كه همراهي آيات و روايات در كنار موضوعات مذكور باعث عمق بخشي به اين مطالب گرديده است.
از عواملي كه موجب فشار رواني مي‌گردند مي‌توان به خستگي، ناخوشي، استرس زايمان، بيماري‌هاي مزمن، بحران‌هاي خانوادگي و عوامل سياسي و اجتماعي اشاره نمود. شناخت شخصيتها و تيپ‌هاي شخصيتي، خلاءهاي معنوي و خرافات، تصورات باطل و فشار مسئوليت و تكليف نيز از ديگر عوامل فشار رواني است كه در بخش سوم كتاب مي‌توان به مطالعه آن پرداخت.
پيرامون موضوع شخصيت، نويسنده در اين بخش، ضمن تعريف تيپ‌هاي شخصيتيA و B، ويژگي‌هاي شخصيت بدبين و شخصيت وسواس را (به عنوان شخصيت‌هايي كه زمينة مناسبي براي ابتلاء به فشار رواني دارند) مطرح نموده است.
در اين كتاب مهمترين راهكار ارائه شده براي مقابله با فشار رواني بازگشت به فطرت است كه در اين راستا شناخت مدار و جريان فطرت و ويژگي هاي فطرت انسان از اهميت بالايي برخوردار است. قطب نماي تشخيص خير و شر بودن، همگاني بودن فطرت، پيراستگي از تزوير، صراحت و سرزنش در صورت ارتكاب خلاف از ويژگي هاي بارز فطرت انساني است.
راهكارهاي موجود در اين زمينه به سه دسته راهكارهاي حوزه شناختي، حوزه رفتاري و حوزه عاطفي تقسيم مي‌شوند. در حوزه شناختي كسب اطلاع پيرامون موضوعات از راههاي مقابله با فشار رواني است. همچنين اعتقاد به اصل قضا و قدر و تصادفي نبودن رويدادها، اصل توكل و نگاه مثبت به مرگ از موارد ديگري است كه در حوزه شناختي مي توان در درمان فشار رواني از آنها بهره جست.
در حوزه رفتاري نيز اقداماتي از قبيل ورزش و نرمش، خواب، تن آرامي و كاهش فشار محيط كار از عوامل موثر در كاهش فشارهاي روحي و رواني است.
ارتباط با منابع قدرت معنوي مانند دعا، نماز، توسل نيز نقش موثري در كنترل و درمان فشارهاي رواني دارد كه با مطالعه بخش پاياني كتاب مي توان به اهميت آن پي برد.